آواز ِ جاودانه
قوی ِ غمگین ِمن .......آواز ِ عاشقانه بخوان نه تب دار و بیمار .......که روزهای ِ در پیش ......همچون نفس های عاشقانه جاودان استقوی ِ زیبای ِ من........دریاچه ات را سرشار از آواز ِ عشق کن سرشار از عطر...
View Articleما...
توآنجا...من با هزار سال فاصله اینجا...تو اینجا...من باز هزار سال فاصله...من و تو...ما نخواهیم شد...تا تو خورشید باشی و من زمین...می خواهم مرزها را بشکنمبسویت بشتابمو در حرارت ِ قلب ِ تو...ذوب شوم...((...
View Articleکمی دور از دنیای....
دوستان همیشگی من سلامفرصتی می خواستم که با همه شما حرف بزنم. اگه حوصله داشتید و خوندید حرفای دلم رو....این روزها درگیر کار و درس شدم. خیلی شدید. خیلی بیش از توانم. که منم انسانم و توانی دارم. و ظرفیت...
View Articleخانه ی نو.....
سلام بعد از سالها از بلاگفا دل کندم. خستم کرد لعنتی. هی نظرات آدمو می خوره. هی مشکل ایجاد می کنه. اومدم اینجا تا احساس راحتی کنم. دلم آروم بگیره. منتظر خبرای من باشید.... قربان همه دوستان قدیمی: آلنی
View Articleدست هایمان...
دو دست... بسوی ِ من....من در مسیری دور شدنی....هر لحظه..... دورترذهن ِ آشفته ام این روزهاجهش های ِ آخرش را می زند....اینبار....دو دست ِ من....بسوی ِ تو....ذر مسیری هر لحظه نزدیک شدنیقلب ِ دردمند ِ من...
View Articleبرخیز خدا...
انگار روح ِ منقرینه ی فصل ها را در خود منعکس دارد....بهار است و من پر از برگ های ِ زردمآه.... خدای ِ ندیده.....چرا دیگر پیدایت نیست؟خوابیده ای؟فراموشت شده در زمان نمی گنجی؟سالیان ِ مدید نبودنت را لحظه...
View Articleرنگ بی رنگ
سبز هارنگ باختندخاکستری هانیز حتی آن مرد نازنین با عبایی به رنگ شکلاتاین روزها بی رنگم، فارغ از راست و چپفارغ از نبض تند ِ شریانم به وقت ِ دفاع از باورمکه باوری نمانده برایمویزای ِ بهشت داشتم....سهم من...
View Articleوطنم بمیر...
سرزمین ِ فرتوت ِ منآرزو می کنم تمام شویتا کسی از سالیان ِ دور ِ شکوهمند ِ توبرای ِ امروزش جامه ندوزد....کاش سرت را بگذاری و بمیری...راحت می شوی از تمام ِ بغض ها و کینه هابگذار قدر ِ تو را در نبودنت...
View Articleبدون شرح...
کودک ، نگاه ِ حسرت بار راتازیانه می کند بر صورت ِ رنجور ِ پدرپدر چشمان خیس و سرخش را می بندددستی دراز می شود....سیبی از درخت همسایه چیده می شود...دستی ، مچ او را می فشارد...مبارک است ، سارق...
View Articleمن.... او....آزادی....
او رفته...آن سوی ِ مرزها ندای ِ آزادی...من مانده ام و میله های قفس...بوی ِ خون.... بوی ِ کشتار....بوی ِ شهوت ِ آلوده به حرصبوی ِ طمع و چپاولاین روزها شامه ام مدام بوی ِ تعفن حس می کنداین روزها یک نگاه...
View Article
More Pages to Explore .....